لینکها را که دیدم بلافاصله کلیک کردم. هر دو لیست، فایلهای پی دی اف بودند. طول میکشید تا لود بشوند. مدام بین دو صفحه در رفت و آمد بودم ببینم کی کامل میشوند. طاقت نیاوردم. سعی کردم دانلودشان کنم. تا دانلود شوند برگشتم توی صفحهای که داشت لود میشد. چند صفحهاش کامل شده بود. اسکرول کردم پایین. تا «پ» بیشتر نیامده بود. یکی از لیستها را که دانلود شده بود سریع باز کردم. رفتم پایین تا به «ز» برسم. پایینتر، پایینتر... تمامی نداشت. قلبم داشت تندتر میزد. بالاخره رسیدم.
آنجا بود. بالا و پایینش را نگاه کردم. از آن فامیلی دو تای دیگر هم بود که اسم کوچکشان فرق داشت. خودش بود. اسم و فامیلش. و سنش...
۲۵...
۲۵؟
دقیقتر نگاه کردم. درست بود.
باورم نمیشد. چرا فکر میکردم سنش بیشتر بوده؟ چون آن موقع بچه بودم؟ چون حالا ۸ سال از او بزرگتر بودم؟
۲۵
۲۵
انگار چیزی توی سرم ضربه میزد:
۲۵
...
آن یکی لیست را هم باز کردم. توی آن هم همین بود.
توی هر دو لیست فقط چند عبارت ساده جلوی اسمش نوشته شده بود:
۲۵
شیراز
۱۳۶۷/۰۹
حلقآویز
آنجا بود. بالا و پایینش را نگاه کردم. از آن فامیلی دو تای دیگر هم بود که اسم کوچکشان فرق داشت. خودش بود. اسم و فامیلش. و سنش...
۲۵...
۲۵؟
دقیقتر نگاه کردم. درست بود.
باورم نمیشد. چرا فکر میکردم سنش بیشتر بوده؟ چون آن موقع بچه بودم؟ چون حالا ۸ سال از او بزرگتر بودم؟
۲۵
۲۵
انگار چیزی توی سرم ضربه میزد:
۲۵
...
آن یکی لیست را هم باز کردم. توی آن هم همین بود.
توی هر دو لیست فقط چند عبارت ساده جلوی اسمش نوشته شده بود:
۲۵
شیراز
۱۳۶۷/۰۹
حلقآویز
4 comments:
ino dishab khundam, nemidoonestam chi comment bezaram. Vahshatnak ya ghamnak. shayadam har 2.
بی هیچ کلامی...
منم بارها این اسم رو خوندم...کلماتی که ساده ست، اما تا عمق درد می بردت
دردآور
Post a Comment