Wednesday, February 23, 2011

سه روز پیش

جوان عطرفروش مغازه‌ی نبش میدان ولی عصر درِ یک بطری شیشه‌ای را توی دستش گرفته، از روی ویترین تا نیمه‌ی بدن خم شده توی پیاده رو و به جمعیت زیادی که دارند دور میدان می‌چرخند مدام می‌گوید: خانوم بفرما تست کن... آقا بفرما... خانوم شما...
هنوز دارم فکر می کنم «عجب وقتی گیر آورده توی این وضعیت...» که با صدای کمی آرام‌تر از قبل شروع می‌کند:
لا اله الا الله، لا اله الا الله، ایران ایران ایران...