Wednesday, January 06, 2010

خدا آخر و عاقبت همه رو به خير كنه

يكي از بچه ها كه اون طرف سالن مي شينه و فاصله اش از من حداكثر شش-هفت متر مي شه، هميشه اگه كاري باهام داشته باشه عوض اينكه بلند بگه يا بياد پيشم، زنگ مي زنه. البته اگه براتون جالبه بايد بگم يكي ديگه از همكارام – كه البته ديگه نمياد – هم به همين كار عادت داشت در صورتي كه فاصله اش از من به چهار متر هم نمي رسيد و هر وقت زنگ مي زد من صداي خودش رو واضح تر از صداي توي گوشي مي شنيدم.
القصه، اون همكار اول، امروز صبح كه اومد سر كار و كامپيوترش رو روشن كرد زنگ زد به من و گفت: "ببين! كامپيوترم صفحه اش اصلا واي نميسته. اصلا شات دان هم نمي شه كرد. البته من الان يه جورايي شات دانش كردم ولي صفحه اش مدام حركت مي كرد."
گفتم بسم الله... به حق چيزاي نديده و نشنيده. صرفنظر از حالت هاي عجيب و غريب مربوط به ويروس ها - كه با اين آنتي ويروس جديدمون قضيه اش منتفي بود - و بعضي بازي ها و سرگرمي ها، تا حالا نديده بودم صفحه ي كامپيوتر حركت كنه. تصور كردم كه صفحه مدام مي جنبه و از اين ور به اون ور مي پره و بازي در مياره و تو سعي مي كني با موس بهش برسي و اون فرار مي كنه. و حتا شات دان هم نميشه. يعني مثلا به كيبورد هم جواب نمي ده. گفتم خوب، يا نصيب و يا قسمت!
بهش گفتم روشنش كن تا بيام ببينم چشه و گوشي رو گذاشتم. احتمال مي دادم روشنش كه كنه مثل خيلي وقتاي ديگه مشكلش برطرف شده باشه ولي دوباره - البته اين بار بدون اينكه زنگ بزنه - صدام كرد.
رفتم. گفت:" ببين!"
ديدم روي صفحه ي login، كرسر داره توي باكس هاي user و password و domain مي چرخه و توي هيچكدوم ثابت نمي مونه. خوب اين با تصور من از چيزي كه همكارم گفته بود خيلي فرق داشت. احتمالا حدس زدين مشكل چي بود؟ بعله، لبه ي تقويم رو ميزيش افتاده بود روي كليد tab.